استفاده از اطلاعات محیطی برای تحلیل شرایط کسب و کار به هیچ عنوان پدیدۀ تازهای نیست. علاوه بر نگاه و تحلیلی که هر فعال اقتصادی، به حکم عقل سلیم، نسبت به تاثیر شرایط محیطی بر کسب و کار خود داشته و دارد؛ حداقل از زمان تولد ادبیات موضوع "برنامهریزی استراتژیک" رویکردهایی کاملا سیستماتیک نسبت به جمعآوری اطلاعات محیطی و تحلیل نحوه تاثیرگذاری آنها بر کسب و کارها وجود دارد.
محدودیتهای اساسی استفاده از اطلاعات محیطی در قالب تحلیل راهبردی
هر چند جمعآوری و تحلیل دادههای محیطی برای پیشبینی تاثیر تحولات محیطی بر کسب و کار، در قالب ادبیات تحلیل و برنامهریزی راهبردی، از انسجام قابل قبولی برخوردار است؛ اما سه محدودیت اساسی، دامنه کاربرد این الگو و میزان کارایی و اثربخشی آن را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد: محدودیتهایی که میتوان امیدوار بود با اتکا به الگوهای تصمیمسازی مبتنی بر داده در چارچوب شکلگیری و توسعه اکوسیستمهای داده تا حد زیادی برطرف شوند.
عدهای از صاحبنظران علوم مدیریت معتقدند که با توسعه و تقویت کاربرد الگوهای تصمیمسازی و تصمیمگیری مبتنی بر داده، ما به پایان عصر برنامهریزی استراتژیک در کسب و کار نزدیک میشویم.
این ادعا و چشمانداز البته بسیار بلندپروازانه است؛ اما اجازه بدهید با دقت و جزئیات بیشتری ببینیم که شکلگیری اکوسیستم داده و کاربرد ابزارهای تصمیمسازی و تصمیمگیری مبتنی بر داده، قرار است کدام محدودیتها را کمتر کند و نحوه استفاده ما از اطلاعات محیطی برای اداره کسب و کار را چگونه تغییر دهد؟
عمدهترین تحولاتی که انتظار میرود نظام جمعآوری و تحلیل دادههای محیطی، با شکلگیری اکوسیستم داده در زنجیره ارزش اقتصاد، تجربه کنند عبارتند از:
الف) کاهش زمان و هزینه مورد نیاز برای جمعآوری داده
ب) افزایش دامنۀ جمعآوری داده
ج) بهبود مکانیزمهای استخراج اطلاعات از دادههای محیطی
کاهش زمان و هزینه مورد نیاز برای جمعآوری دادهها
دادههایی مانند تولید ناخالص داخلی، نرخ بیکاری، قیمت نهادههای کلیدی تولید، تغییرات حساب سرمایه ملی و ... که برای تصمیمسازی و تصمیمگیریهای استراتژیک کسب و کارها مورد استفاده قرار میگیرد؛ نیازمند صرف زمان و هزینه بسیار برای جمع آوری است؛ بنابراین اطلاعات مذکور در بازههای زمانی نسبتا بلند (در خوشبینانهترین حالت به صورت ماهانه و عموما فصلی) جمعآوری میشوند.
همچنین جمعآوری بسیاری از این دادهها با روش ثبتی (که دسترسی فراگیر و معتبر به کلیه دادهها را ضمانت میکند) ممکن نیست و ما در بسیاری از موارد به جای جمعآوری دادههای واقعی به تخمینی آماری از آنها اتکا میکنیم.
طبیعی است که همه این موارد بر روی دقت دادهها و اطلاعات استخراج شده از آنها تاثیر منفی میگذارد و بدیهی است که این تاثیر منفی به فرآیند و نتیجه تصمیمسازی و تصمیمگیری نیز منتقل میشود.
این محدودیتها سبب میشود ما در تحلیل و برنامهریزی استراتژیک توجه خود را تنها بر تاثیرات روندها و نیروهای بسیار کلان مقیاس و عموما در بازههای زمانی طولانی مدت محدود کنیم.
با ایجاد اکوسیستمهای داده و فراگیر شدن آنها، این دادهها با هزینۀ اندک، دقت و سرعت بالا جمع آوری میشود و میتوانند با کارایی بالا در تصمیمگیریهای بلادرنگ (real time) مبتنی بر داده مورد استفاده قرار بگیرند.
افزایش دامنه جمعآوری داده
ارزیابی اثرات تحولات محیطی بر فعالیت یک کسب و کار را نمیتوان تنها با اتکا به دادههای مربوط روندهای کلان اقتصادی و اجتماعی انجام داد. برای رسیدن به تصویر صحیحی از شرایط و محیطی که کسب و کار باید در آن فعالیت کند ما به دادههایی از جنس تحولات خرد زنجیرۀ ارزش و جزئیات ساختار دارایی بنگاههای رقیب و همکار، که بر هزینه مارجینال تولید به شدت اثر میگذارد، نیاز داریم.
تنوع بسیار زیاد این دادهها در صنایع گوناگون و پیچیدگیهای احصا و جمع آوری آنها، مشکلاتی که در خصوص هزینه و زمان و عدم دقت، به دلیل استفاده از ابزارهای آماری، در بخش دادههای کلان به آن اشاره کردیم را دو چندان میکند. به طوری که حداقل در مورد کشورهای در حال توسعه مانند ایران، میتوان گفت در شرایط حاضر هیچ گونه دسترسیای به این دادهها وجود ندارد.
ایجاد اکوسیستم داده در زنجیره ارزش صنایع گوناگون میتواند منجر به ایجاد یک دسترسی قدرتمند به دامنه وسیعی از این دادههای مقیاس خرد شود که دقت و دامنه پیشبینی تحولات و در نتیجه کارایی و اثربخشی فرآیندهای تصمیمسازی و تصمیمگیری را به شدت افزایش میدهد.
بهبود مکانیزم استخراج اطلاعات از دادههای محیطی
تا این مرحله، در تبیین معنای شکلگیری اکوسیستم داده،بر ابزارهای جمعآوری و سیستمهای تبادل داده متمرکز بودهایم. اما واقعیت این است که با ارتقای کیفیت و دامنه دادههای در دسترس، ابزارهای استخراج اطلاعات از این دادهها نیز تغییر میکند.
در یک نگاه بسیار کلی میتوان گفت کاربرد مجموعه دادههای محیطی جمعآوری شده عبارتست از: "تخمین تغییرات عرضه و تقاضای نهادهها و ستاندههای تولید، تخمین تغییرات ساختار تعادل عمومی اقتصاد بر اثر این تغییرات در عرضه و تقاضا و در نهایت تغییرات مزیت نسبی و هزینۀ فرصت ساختار داراییهای بنگاهها."
پیش از این، با توجه به محدودیتهای حاکم بر دسترسی به دادههای محیطی، استخراج اطلاعات مربوط به حوزههای یاد شده از این دادهها با ابزارهایی محدود و بعضا متکی به تشخیصهای شخصی و با خطای نسبتا زیادی انجام میشد.
با افزایش دقت و عمق و وسعت دسترسی به دادهها، فناوریهای پردازش کلان داده و هوش مصنوعی میتوانند با دقت و کارایی بسیار بالاتر به استخراج اطلاعات از دادههای محیطی اقدام کنند. به این ترتیب نقش دادههای محیطی در شکلگیری تصمیمات مدیریتی کسب و کارها بزرگتر و ارزشمندتر میشود.