در دو قسمت پیشین این یادداشت به بررسی مفهوم اکوسیستم داده پرداختیم و نشان دادیم ایجاد استخر داده مشترک میان تولیدکننده و عرضهکننده محصول از یکسو، و کانال فروش محصول از سوی دیگر، میتواند منجر به خلق ارزشافزوده شود. در این بخش به بررسی این موضوع میپردازیم که چگونه شبکهسازی باعث افزایش کارایی زنجیره تامین میشود.
زنجیره تامین چیست و واقعا چه کاری انجام میدهد؟
در کلیترین شکل، زنجیرۀ تامین شامل مجموعه بازیگرانی است که مواد اولیه و کالاهای واسطهای مورد نیاز برای تولید یک محصول را فراهم میکنند. البته از اواسط قرن میلادی گذشته این مفهوم تغییراتی کرد و ساختار و مفهوم زنجیره تامین تکامل یافت.
پیش از این تغییرات، نقطه تماس واحدهای تولیدی با فعالان زنجیرۀ تامین عمدتا معاملات کوتاه مدت و مقطعی در بازار آزاد بود.
هزینه و فایده ارتباط در بازار آزاد
این رویکرد به فعالان زنجیره تامین و واحدهای تولیدی کمک میکرد تا با انعطافپذیری بسیار در هر لحظه تصمیم بهینه را در مورد میزان خرید، فروش و قیمت اتخاذ کنند.
نکته اما اینجاست که انتخاب بهینه در مجموعۀ تصمیمات کوتاه مدت، لزوما به نقطه بهینگی یک روند ارتباطی درازمدت ختم نمیشود.
الگوی سنتی ارتباط میان واحدهای تولیدی و زنجیرۀ تامین، در دورههای فراوانی مواد اولیه و کالاهای واسطهای، انتخابهای متعددی را در برابر خریداران میگذاشت و شانس اتخاذ تصمیم تجاری بهینه را افزایش میداد؛ اما متقابلا اگر به هر دلیل شوکی منفی به زنجیرۀ تامین وارد میشد و روند عرضه با اختلال مواجه میشد؛ تولیدکنندگان هیچ سپری در برابر ریسک نداشتند. در دورانی که زنجیره تامین به صورت مجموعهای از روابط کوتاه مدت در بازار آزاد اداره میشد؛ تولیدکنندگان از الگوهای پرهزینه و ناکارآمدی همچون افزایش موجودی مواد اولیه برای مهار این ریسک استفاده میکردند. این الگوها علاوه بر کاهش کارایی سرمایۀ در گردش و افزایش بهای تمام شدۀ اقتصادی محصول، تنها در برابر شوکهای کوتاه مدت کارایی داشت.
همچنین در نظام سنتی زنجیرۀ تامین، خریداران دیدی محو و مبهم از نوسانات مواد اولیه داشتند و نمیتوانستند بر اساس آن قیمتگذاری محصول نهایی و برنامهریزی تولید را به شکل مناسبی انجام دهند.
از سوی دیگر فشار سنگین رقابت در ایام فراوانی، انگیزه سرمایهگذاران را برای توسعه زیرساختهای زنجیرۀ تامین و ایجاد اطمینان نسبت به در دسترس بودن همیشگی مواد اولیه و کالاهای واسطهای از بین میبرد.
مدیریت زنجیره تامین بر اساس روابط دراز مدت
به دلیل وجود این اشکالات، از نیمه قرن میلادی گذشته، الگوی سنتی ارتباطات در زنجیرۀ تامین جای خود را به قراردادهای بلندمدت میان تامینکنندگان مواد اولیه و تولیدکنندگان داد. در این الگوی جدید تامینکنندگان کلیه ریسکهای عملیاتی زنجیرۀ تامین را تقبل میکردند و هزینۀ مدیریت ریسک در قالب قرارداد خرید تضمینی از سوی تولیدکننده به آنها پرداخت میشد.
امروزه آنچه از آن به عنوان "زنجیره تامین" یک صنعت یاد میشود عمدتا به روابطی پایدار و مبتنی بر قراردادهای درازمدت بر اساس همین الگو اشاره دارد.
این الگو هر چند قادر است ریسکهای تجاری ناشی از نوسانات بازار را از روی دوش تولیدکنندگان بردارد اما اهرمهای بسیار ضعیفی برای سوق دادن تامینکنندگان به ارتقای کارایی زنجیره دارد و هزینههای ناکارآمدی زنجیره تامین میتواند در نهایت رقابتپذیری تولیدکنندگان را تحت الشعاع قرار دهد.
همچنین در چارچوب این روابط پایدار هر چند مهار ریسکهای دارای شدت اثر کوچک و متوسط به خوبی مدیریت میشود؛ اما ریسکهای فراگیر و با شدت اثر بالا، مانند اختلالاتی که بروز پاندمی کرونا در زنجیره تامین بسیاری از صنایع ایجاد کرد، به دلیل دور شدن تولیدکنندگان از بازار آزاد نهادههای تولید، با شدت بسیار بیشتری بر روی آنها اثر میگذارد.
مدل کسب و کار شبکهای و نسل جدید مدیریت زنجیرۀ تامین
دیدیم که الگوی مدیریت زنجیره تامین مبتنی بر روابط کوتاه مدت در بازار آزاد، انعطافپذیری زیادی را برای بهینهسازی کوتاه مدت تامین میکند اما در برابر بروز ریسک عملیاتی در فعالیتهای زنجیره تامین به شدت آسیب پذیر است. متقابلا الگوی مدیریت زنجیرۀ تامین مبتنی بر قراردادهای درازمدت، ابزارهای خوبی را برای مدیریت ریسکهای عملیاتی در زنجیره فراهم میکند، اما اهرمهای خوبی برای افزایش کارایی در فرآیندهای تامینکنندگان ندارد.
نسل سوم مدیریت زنجیرۀ تامین، مبتنی بر شکلگیری اکوسیستم داده و مدل کسب و کار شبکهای، تلاش کرده تا نکات مثبت دو الگوی پیشین را تلفیق و از نقاط ضعف آنها اجتناب کند.
در الگوی نخست مدیریت زنجیره تامین، مدیریت ریسک به معنای امروزی آن تقریبا وجود خارجی نداشت و به ابزارهای بسیار ابتدایی مانند ایجاد یک انباره موجودی محدود میشد. در الگوهای بعدی که مبتنی بر قراردادهای دراز مدت بودند کلیه مسئولیتهای مدیریت ریسک عملیاتی بر عهده تامینکنندگان قرار میگرفت و هزینۀ آن در قالب قراردادهای خرید تضمینی از سوی تولیدکنندگان پرداخت میشد.
در نسل سوم مدیریت زنجیره تامین، مبتنی بر مدل کسب وکار شبکهای، وظیفه مدیریت ریسک میان بازیگران مختلف زنجیره تامین توزیع میشود و به این ترتیب ترکیب خوبی از پایداری ارتباطات و فشار برای ارتقای کارایی در زنجیره فراهم میشود.
البته برای اینکه مجموعۀ فعالان زنجیره تامین قادر باشند به صورت موثری در روند مدیریت ریسک مشارکت نمایند؛ باید همه از دسترسی مناسبی به دادههای توصیف کنندۀ عملکرد سایر بازیگران زنجیرۀ تامین، برخوردار باشند و در این نقطه است که میتوان نقش و جایگاه اکوسیستم داده را در الگوی جدید مدیریت زنجیرۀ تامین دید.
در الگوی نوین مدیریت زنجیره تامین بخشی از معاملات زنجیره بر مبنای قراردادهای تضمینی و دراز مدت انجام میشود؛ اما معاملات کوتاه مدت و مقطعی در بازار آزاد نیز با استفاده از تکنیک تصمیمسازی و تصمیمگیری مبتنی بر داده در روند تامین نهادهها نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند.
وقتی صحبت از دسترسی بازیگران زنجیره تامین به اکوسیستم دادههای زنجیره تامین میشود این دسترسی را میتوان به دو بخش اصلی تقسیم کرد.
اول، ایجاد پلتفرمهای تجارت الکترونیکی B2B که تصویری از مجموعه فرصتهای معاملات کوتاه مدت و تاریخچه و سوابق این معاملات را در اختیار بازیگران زنجیره قرار میدهد؛ تا از طریق تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای چابک، براساس تکنیکهای تحلیل مبتنی بر داده، کارایی بازار را افزایش دهند.
دوم، دادههای مربوط به عملکرد بازیگران چه در بخش عرضه (تامینکنندگان) و چه در بخش تقاضا (تولیدکنندگان) که برای مجموعۀ بازیگران، امکان پیشبینی روندهای آتی بازار را فراهم میکند. این پیشبینیها موجب افزایش کارایی اقدامات مدیریت ریسک چه در سمت تامینکننده و چه در سمت تولیدکننده میشود.
البته باید این نکته را در نظر داشت که استفاده از این امکانات و خلق ارزشافزوده در اکوسیستم داده زنجیره تامین، علاوه بر حل چالشهای مربوط به حفظ محرمانگی امور تجاری و حکمرانی داده، نیازمند برخورداری شرکتها از سیستمهای کارآمد و پیشرفته در حوزۀ مدیریت ریسک در بخشهای مدیریت و برنامهریزی تولید و زنجیرۀ تامین است.
طبیعتا ایجاد چنین زیرساختی خود نیازمند یک نظام فروش هوشمند و انعطافپذیر است که باید در حلقه قبلی اکوسیستم داده یعنی جایی که تولیدکنندگان و فروشندگان به یکدیگر متصل میشوند ایجاد شده باشد.